امیتیسامیتیس، تا این لحظه: 12 سال و 11 روز سن داره

ضربان قلب مامان وبابايي

روزاي سرد زمستون

  امروز چهلمين روز كه مامان بزرگ ما رو تنها گذاشته و ما امروز همگي با هم اومديم پيشش و تو هم تا جايي كه مي تونسي شيطنت كردي                 ...
16 خرداد 1393

بازم شيطوني

يه روز ديدم ازت خبري نيست اومدي ديدم بوتاي ماماني رو پات كردي وروجك من   ​     http://www.postsmile.net/img/27/2763.gif     ...
16 خرداد 1393

چادر نماز گل گلی

این چادر نماز خوشکل و که باهاش مثل فرشته ها می شی عزیز جون زحمت کشیده واست دوخته از شمال فرستادن تا شما باهاش الله کنی منم این عکسارو وقتی داشتی الله می کردی گرفتم واسه عزیز جون فرستادم                           ...
9 بهمن 1392

ترانه خنده هات

نفس مامانی من عاشق خنده هاتم وقتی می خندی انگار که خدا همه خوبیهارو یک جا بهم داده صدای خنده هات قشنگترین ترانه زندگیم     ...
9 بهمن 1392

سفر شمال مهر 92

این عکس های خوشکل هم امسال که رفتیم شمال یه سر به عزیز و باباجون بزنیم گرفتیم خیلی سفر خوبی بود و کلی شما تفریح کردی           ...
9 بهمن 1392

رفتن مامان بزرگ

نازنین مامانی ما روزای سختی رو پشت سر گذاشتیم تو یه روز سرد زمستون (1392/10/12) مامان بزرگ ما رو تنها گذاشت رفت پیش خدا به همین دلیل من نتونستم یه چند وقتی به پیج شما سری بزنم  ولی قول می دم که از این به بعد جبران کنم       ...
8 بهمن 1392

عكاسي-ادابازي

تا بهت می گم امیتیس بشین ازت عکس بگیرم این ادا هارو از خودت در می یاری موش کوچولوی مامانی           دیگه خسته شدی بعد از اینکه یه  چندتایی عکس ازت گرفتم حالا اومدی که دوربین و از مامان بگیری           بلاخره دوربین و گرفتی و خیالت راحت شد منم چند عکس با گوشیم ازت گرفتم                               ...
10 دی 1392